معنی شاه جهان

لغت نامه دهخدا

شاه جهان

شاه جهان. [هَِ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ملک و سرور عالم. شاه دنیا.خداوند گیتی. حاکم دوران. پادشاه دنیا:
بیامد یکی فیلسوفی چو گرد
سخنهای شاه جهان یاد کرد.
فردوسی.
کسی را که شاه جهان خوار کرد
بماند همیشه روانش بدرد.
فردوسی.

شاه جهان. [ج َ] (اِخ) تیمورخان پسر آلافرنگ بن گیخاتو (عزالدین) است که بوسیله ٔ شیخ حسن بزرگ در تاریخ ذی الحجه ٔ 739 هَ. ق. به ایلخانی منصوب گردید و خواجه شمس الدین زکریا نیز وزارت او را داشت. شاه جهان در سال ذی الحجه ٔ 740 هَ. ق. معزول گشت. (تاریخ مغول عباس اقبال ص 358).

شاه جهان. [ج َ] (اِخ) شهاب الدین. ابن جهانگیر از پادشاهان سلسله ٔ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است که از سال 1036 یا 1037 هَ. ق. تا 1068 سلطنت کرده است. شاه جهان مردی هنردوست و هنرپرور بود و در عهد وی انواع صنایع ظریفه و فنون جمیله در هند بحد اتقان و کمال رسید دولتی باشکوه و با عظمت جلوه گر شد. شاه جهان و زنش ممتازمحل هر دو دارای ذوق و قریحه ٔ ادبی بودند و از او بسبب محیط شعر و ادب مخصوصاً فارسی که در دستگاه و دربار او وجود داشت حکایات و نوادر و مناسب خوانی و بدیهه سرایی نقل میکنند که کمال ذوق و فرهنگ این شاه و ملکه را میرساند در دوره ٔ شاه جهان ترکیب هنر ایرانی و هندی و فنون ایرانی در هند رواج پیدا کرد و می توان یکی از مظاهر ترکیب این دو تمدن را در عمارت تاج محل که در شهر اگره جهت مدفن زوجه اش ممتازمحل ساخته است دید. و تأثیر سبک معماری اسلامی و بالخصوص ایرانی در این بنا بخوبی مشهود است و کمتر سبک هندی در آن احساس میگردد. در بنای این ساختمان اثرهنرمندان ایرانی امثال امانت خان شیرازی و محمدخان شیرازی دیده می شود. امانت خان شیرازی خطاط که طغرانویس کتبیه های قرآنی آن روضه عالی است سال اختتام آن را چنین نوشته است: «الفقیر امانت خان شیرای 1048 هَ. ق. مطابق دوازدهم سنه ٔ جلوس مبارک ». از طرف دیگر شاه جهان که معاصر میرعماد حسینی قزوینی استاد خط نستعلیق است بقدری بخطوط او علاقه و شوق داشته است که صاحب تذکره ٔ خوشنویسان می نویسد: هر کس برای شاه جهان قطعه ای از خط میر بهدیه می آورد منصب و شهریه «یکصدی » صله می گرفت. و حتی پس از قتل میر چند تن از شاگردانش موسوم به آقا عبدالرشید و سید علی نیریزی و خواجه عبدالباقی به دربار شاه جهان مهاجرت کردند و به آنها لقب «جواهر قلم » و «یاقوت قلم » و غیره اعطا گردید. صنعت زرگری و جوهرنگاری در عهد شاه جهان بدان پایه رسید که تخت مرصعی بنام «تخت طاوس » برای زیب بارگاه خود امر بساختن داد و در جشن نوروز سال 1635 م./ 1044 هَ. ق.بر آن تخت جلوس کرد. این تخت که از نوادر تحف و آثار بوده مورد شرح و تفصیل مورخان و شعرای نامی آن زمان قرارگرفته است. بر اثر هنرپروری و ذوق و قریحه ٔ شاه جهان بوده است که شعرای برجسته ٔ ایرانی بدربار هند مهاجرت می کرده اند از جمله ٔ آنها که می توان نام برد صائب تبریزی است که قصیده ای در تاریخ جلوس شاه جهان سروده است و کالای سخن او در دربار شاه جهان خریدار داشته است. ابوطالب کلیم همدانی یا کاشانی در نزد شاه جهان و دربار او مقام والایی داشت. محمدقلی سلیم طهرانی در عهد این پادشاه از ایران بهند مهاجرت کرد و در نزد نواب اسلام خان وزیر اعظم معزز و محترم میزیست. قدسی مشهدی که لقب ملک الشعراء شاه جهان را داشت. و بالاخره دربار شاه جهان زمینه ٔ بسیار مستعدی جهت پرورش زبان و ادبیات فارسی بود. و در عهد همین شاه ترکیب و پیوند دو زبان هندی و فارسی که در قرن چهارم هجری در لاهور شروع شده بود در قرن یازدهم بحد کمال رسید. درباره ٔ علاقه ٔ شاه و ملکه بزبان فارسی داستانهایی نقل می کنند از جمله، اینکه شاه جهان روزی این مصراع را گفت:
آب از هوای روی تو می آید از فرسنگها
ملکه ممتاز محل بالبدیهه آن را جواب داد:
وز هیبت شاه جهان سرمیزند بر سنگها.
همینطور فرزندان شاه جهان، شاهزاده محمد شکوه و جهان آرا بیگم و روشن آرا بیگم که تحت تأثیر محیط شعر و ادب فارسی دربار قرار گرفته بودند. در سال 1658 م. اورنگ زیب شاه جهان را معزول کرد و خود به جای پدر به سلطنت نشست. رجوع به سرزمین هند تألیف حکمت ص 50، 93، 94، 109، 120، 119، 131، 125، 133، 134، 140، 125، 540، 148، 159 و لاروس شود.

شاه جهان. [ج َ] (اِخ) ده از بخش میان کنگی شهرستان زابل. دارای 60 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

شاه جهان. [ج َ] (اِخ) قطب الدین پسر سیورغتمش است که پس از مرگ مظفرالدین محمد بسال 702 هَ. ق. حکومت کرمان از طرف غازان خان مغول بنام وی صادر گردید. پس از مرگ محمدشاه غازان خان و الجایتو، شاه جهان از دادن مالیات به وی خودداری کرد سلطان محمد الجایتو او را احضار کرد، اما از تقصیر او درگذشت ولی او دیگر روی سلطنت کرمان را ندید و تسلط قراختای بر کرمان در سال 703 هَ.ق. به او ختم شد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام، تاریخ مغول ص 410 و تاریخ کرمان ص 173 و حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 ص 272 و از سعدی تا جامی ص 52 شود.


شاه جهان آباد

شاه جهان آباد. [ج َ] (اِخ) دهی از دهستان کشکوئیه شهرستان رفسنجان. دارای 46 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

شاه جهان آباد. [ج َ] (اِخ) دهی از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد. دارای 343 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

شاه جهان آباد. [ج َ] (اِخ) دهی از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان. دارای 160 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پسته و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

شاه جهان آباد. [ج َ] (اِخ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان. دارای 112 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن پسته و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

شاه جهان آباد. [ج َ] (اِخ) نام شهر دهلی است که در قرن هفدهم معروف گشت. (سرزمین هند ص 48، 117، 373). نام دهلی. (مجمل التواریخ گلستانه ص 3) (از لغت محلی شوشتر خطی). لقب این شهر، دارالخلافه است. (یادداشت مؤلف).


شاه جهان احمد

شاه جهان احمد. [ج َ اَ م َ] (اِخ) دهی ازدهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. دارای 153 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، برنج و لوبیا است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


شاه جهان ثانی

شاه جهان ثانی. [ج َ ن ِ] (اِخ) رفیعالدوله از سلسله ٔ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است و در سال 1131 هَ. ق. / 1719 م. حکومت می کرده است. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 442 و گورکانیان هند شود.


شاه جهان ثالث

شاه جهان ثالث. [ج َ ن ِ ل ِ] (اِخ) از سلسله ٔ بابری و از نواده های امیرتیمور گورکان است که در سال 1145 تا 1173 حکومت می کرده است. رجوع به معجم الانساب ج 2 ص 442 و گورکانیان هند شود.

حل جدول

شاه جهان

پادشاه هندی که تاج محل را ساخت

نام های ایرانی

شاه جهان

دخترانه، ملِک و سرور عالم، نام یکی از مهمترین قله های رشته کوه آلاداغ در شمال خراسان، نام چندتن ازپادشاهان مغول هند (تیموریان)، نام پسر جهانگیر پادشاه بابری

معادل ابجد

شاه جهان

365

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری